Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-07@17:40:09 GMT

امروز مداح‌‌ها جاي شريعتي را گرفته‌اند

تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۷۲۲۵۳۹

خبرگزاري آريا -
گروه سياسي: شريعتي روشنفکري بوده که بعد ايدئولوژيک به دين داده ولي بايد توجه داشت که آن فضا؛ فضاي مبارزه با استبداد بود. در اين مسير نه فقط شريعتي که حتي مهندس بازرگان هم مي‌گفت اسلام مي‌تواند يک حکومت جامع تشکيل دهد و به دموکراسي هم برسد. به گزارش ايلنا، علي شريعتي‌ از شخصيت‌هايي است که‌ به خاطر حرکتش در مسير روشنفکري‌ ديني و تاثير غيرقابل انکاري که در جذب درصد بالايي از جوانان به دين و شريعت داشته؛ همواره از زواياي مختلف مورد نقد و ارزيابي قرار گرفته و مي‌گيرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

موافقان و مخالفان شريعتي بسيارند که هر کدام هم نظرات و دلايل خود را در رد يا تائيد انديشه‌هاي او دارند.

نگاه شريعتي به دين و مفهوم سياسي و ايدئولوژيکي که از مذهب ارائه مي‌دهد، موضع شريعتي در قبال مارکسيسم، نقش شريعتي در تهيج جوانان به مبارزه و انقلاب به‌جاي پيش‌گرفتن اصلاح رژيم پهلوي و ادعاهاي عجيب و غريب درباره همکاري او با ساواک از مهمترين چالش‌هايي هستند که در نقد و ارزيابي شريعتي و انديشه‌هايش از سوي طيف‌ منتقد وارد مي‌شود. محسن بهشتي‌سرشت (نويسنده کتاب و استاد پژوهشکده امام خميني و انقلاب اسلامي) در گفت‌وگويي که به بهانه سالگرد درگذشت علي شريعتي با خبرگزاري کار ايران (ايلنا) داشته است، به برخي از اين انتقادها درباره دکتر شريعتي پاسخ داده است. اين گفت‌وگو را در ذيل مي‌خوانيد:

يکي از نقدهايي که به علي شريعتي وارد مي‌کنند اين است که با وجود عقايد سوسياليستي براي شوراندن مردم عليه شاه، به استفاده ابزاري از مذهب روي آورد و به همين استناد مي‌گويند او در باورها و شعارهاي ايديولوژيک خود صداقت نداشته است. چقدر اين نگاه شريعتي به دين مي‌تواند درست باشد؟
دکتر شريعتي را اولا بايد باتوجه به محيط اجتماعي و خانوادگي که ايشان در آن زيست مي‌کردند مورد ارزيابي قرار داد. در تاريخ 200 سال اخير عناصري همچمون ميرزا ملکم‌‌خان ارمني، ميرزا ملکم‌‌خان ناظم‌الدوله و ... را داريم که از روشنفکران دوره قاجار و اصالتا ارمني بودند ولي چنانچه آثار ايشان را ببينيم فراوان به مذهب شيعه و علما و مراجع تکيه کرده‌اند. به عنوان مثال نشريه‌اي که او در لندن منتشر مي‌‌کرد و قانون نام داشت را اگر ببنيم و نام او را پاک کنيم؛ فکر مي‌کنيد يکي از علماي اسلام اين مقالات را نوشته است. در آن دوره ملکم‌خان با شناختي که از جامعه ايراني و نفوذ مذهب در آن داشت از مقوله مذهب براي تحريک علما عليه حکومت قاجار استفاده ابزاري مي‌کرد. البته همين را هم بنده معتقدم در آن شرايط اين مسئله را تشخيص داده بود ولي چون خودش ارمني بود خيلي بر اسلام و تشيع تکيه مي‌کرد.
البته مرحوم دکتر شريعتي اصلا قابل قياس با اين نمونه نيست. او کاملا در محيطي مذهبي متولد شد و رشد کرد و پدرش يکي از علماي بزرگ دوره خودش بود که در دوره رضاشاه که بسياري از روحانيون را خلع‌لباس کردند، ايشان هم ديگر تا پايان عمر لباس روحانيت بر تن نکرد. پدر دکتر شريعتي مفسر بزرگ قرآن بود که يک تفسير قرآن و يک کتاب درباره تاريخ اسلام از او به يادگار مانده است. درنهايت از دوره جواني شريعتي در آثارش نقش مذهب و اسلام کاملا مشهود است و يک اثر هم دارند درباره قدس رضوي که در سن 24 يا نهايتا 25 سالگي نوشته است. يعني نگاه و دغدغه شريعتي از ابتدا مذهب و اسلام و شيعه بوده است.
با اين حال بايد توجه داشته باشيم که مذهب ابعاد مختلف دارد و يک بعد مذهب که در يک صد سال اخير مغفول مانده بود و دکتر شريعتي، مرحوم بازرگان و آيت‌الله طالقاني و حضرت امام روي آن کار کردند؛ همين ظرفيت سياسي و اجتماعي مذهب است. اساسا آيت‌الله طالقاني به خاطر همين نگاه خود ازجمله علمايي شد که در دوره رضاشاه زندان را تجربه کرد و در دوره محمدرضا شاه هم اغلب در حبس به سر مي‌برد. خب شريعتي در زمانه‌اي زندگي مي‌کرد که استبداد و اختناق و حاکميت انحصاري پهلوي به بيشترين ميزان خود رسيده بود و از آن طرف هم جريانات مارکسيستي در کشور ما فعال بودند و طبيعي بود که در اين شرايط با نگاه اسلام سياسي و اجتماعي که اتفاقا هم از ابتداي جواني دنبال مي‌کرد؛ شريعتي اولويت خود را بر تبليغ و معرفي همين ابعاد سياسي و اجتماعي اسلام بگذارد.

واقعا هم فعاليت‌ها، سخنراني‌ها و آثار دکتر شريعتي نه فقط در بيداري مردم ايران، بلکه در بيداري مسلمانان تاثيرگذار بوده و هست. مصاحبه کيهان فرهنگي آن زمان را که مي‌خوانيد با رئيس دپارتمان فارسي دانشگاه الازهر مصر؛ در آنجا صراحتا به نقش شريعتي در بيداري مسلمانان شمال آفريقا (مصر و الجزاير و ...) اذعان شده است. حتي به گفته رئيس دپارتمان فارسي دانشگاه الازهر مصر؛ ترجمه عربي کتاب «بازگشت به خويشتن» شريعتي در يک سال تا 90 هزار نسخه فروش رفته و خوانده شده است.
حالا اگر چنين نقشي را در حد و اندازه استفاده ابزاري از دين و اسلام تقليل بدهيم؛ واقعا منصفانه نيست. اسلام ماهيتا ديني سياسي و اجتماعي است و علما و روشنفکراني که اين بعد را خصوصا در زمانه‌اي که زندگي مي‌کردند که سراسر از اختناق و استبداد بوده؛ تشخيص داده‌اند پس طبيعي بوده که به عنوان عاملي براي بيداري جامعه از آن استفاده کنند.
علي شريعتي به سمت کشف اسلام انقلابي رفت و آن را به جامعه نيز معرفي و از آن به عنوان تشيع علوي در مقابل تشيع صفوي تفسير کرد. واقعا هم تلاش‌هايش تاثيرگذار بود و من معتقدم اگر شريعتي نبود بسياري از جوانان آن زمان يعني دهه 40 و 50 جذب مارکسيسم مي‌شدند. واقعيت اين است که فضاي مبارزه در جهان دهه 40 و ابتداي دهه 50 بسيار گرم بود و اغلب مبارزان دنيا هم از مکتب مارکسيسم تغذيه مي‌شدند و اگر شريعتي در ايران ظهور نکرده بود بسياري از جوانان ما هم که به دنبال مبارزه بودند و همه راه‌ها را بسته مي‌ديدند؛ به سمت مارکسيسم گرايش پيدا مي‌کردند. مي‌توان گفت شريعتي جامعه و جوانان مملکت را از الحاد نجات داد.

از آن طرف برخي مي‌گويند در آموزه‌هاي شريعتي رگه‌هايي از مارکسيسم ديده مي‌شود. بالاخره شريعتي مارکسيست بود يا مذهبي؟
اتفاقا شريعتي نقدهاي جديد بر مارکسيسم داشته حتي رژيم پهلوي براي اينکه اعتبار او را بين جوانان از بين ببرد نقدهاي او به مارکسيسم را در روزنامه‌ کيهان منتشر مي‌کرد. اصولا نوشته‌هاي شريعتي در نقد مارکسيسم و ليبراليسم بسيار هم معروف است. او مارکسيست نبود ولي نوعي نگاهي سوسياليستي داشت و سوسياليسم و مارکسيسم متفاوت از يکديگر هستند. سوسياليسم مي‌تواند الهي باشد يا نباشد کمااينکه علي شريعتي در جواني کتابي را ترجمه کرد به نام «ابوذر سوسياليست مسلمان». اين نگاه به دنبال عدالت اجتماعي است آنهم با تکيه بر مکتب الهي. درواقع علي شريعتي نه تنها هيچگاه تعريف و تمجيدي از مارکسيسم نداشت بلکه نقد مارکسيسم يکي از فعاليت‌هاي جدي بود که او همواره دنبال مي‌کرد.
در اين ميان تعدادي از نيروهاي سنتي بدون توجه به شيفتگي شريعتي به امام علي و فاطمه(س) يا اثري مثل «فاطمه، فاطمه است»، او را مروج عقايد اهل سنت مي‌دانستند. به يکي از کارگردانان سياسي ما آقاي محسن مخملباف که در آن دوره به اصطلاح جزو بچه مسلمان‌ها بود؛ تعريف قشنگي از شريعتي داشت و مي‌گفت؛ شريعتي ما را از الحاد نجات داد و مطهري ما را از نفاق نجات داد.


اين نقد چه پاسخي مي‌توان داد؟
در همان ايام متاسفانه برخي از روحانيون سنتي که خيلي از باورها و انديشه‌هاي علي شريعتي آگاهي نداشتند، خيلي سطحي و به صرف اينکه روي جلد کتاب‌هايي که از طرف حسنيه ارشاد منتشر شده برخي آرم‌ها و نمادهاي معماري اسلامي ترکيه و ديگر کشورها چاپ شده بود، تفسير مي‌کردند که اين آرم مثلا نوشته عمر يا ابوبکر و ..... است. خود شريعتي بيان خيلي قشنگي دارد و مي‌گويد: «به مکه که رفته بودم به من ويزا نمي‌دادند چون معتقد بودند علي شريعتي شيعه غالي است و در ايران از طرف برخي‌‌ها به سني بودن متهم مي‌شدم»
اتفاقا علي شريعتي در بحث‌‌هاي مرتبط با امامت و امت خود نقدهاي جدي بر دموکراسي خودساخته خلفاي راشدين وارد مي‌کند و از آن سيستم اشکال و ايراد مي‌گيرد. تمام آثارش هم در راستاي شناخت و توسعه معارف اهل بيت هستند. «فاطمه فاطمه است» هنوز هم مثال و نمونه‌اي نداشته، يا شيفتگي و ارادت شريعتي به حضرت زينب آن‌قدر بوده که وقتي رژيم شاه اجازه نداد مطابق وصيتش در حرم رضوي به خاک سپرده شود و درنهايت دوستانش او را به دمشق سوريه بردند تا در جوار حرم حضرت زينبي که شريعتي او را زنده کننده کربلا مي‌دانست؛ به خاک سپردند.
منتقدان ديگري هم از زوايه آکادميک و عمقي به آثار شريعتي نگاه مي‌کنند و آن‌ها را بيشتر احساسي و هيجاني و شاعرانه و حتي پوپوليستي مي‌دانند. به واقع آثار شريعتي را تا چه ميزان مي‌توان درگير هيجان و احساس يا حتي پوپوليسم دانست؟
اين موضوع مسئله مهمي است که بايد پاسخ داده شود. اساسا خود علي شريعتي به برخي از اين موارد پاسخ‌هايي هم داده است. به عنوان مثال خودش به نظرم در وصيت‌نامه‌‌اش مي‌گويد که در زمانه‌اي زيسته و فعاليت مي‌کرده که بايد به سرعت از زمان و لحظات استفاده مي‌کرده و حرف‌هايش را مي‌زده است. به هرحال هر زمان که شريعتي در حسينيه ارشاد سخنراني داشته است هر آن ممکن بوده تريبون را از او بگيرند و درهاي حسينيه را ببندند. خب همين سرعت باعث مي‌شود که احيانا اشکالات و نواقصي هم در فعاليت‌هاي او ديده شود.
15 سال پيش از دکتر محمدرضا حکيمي شنيدم که شريعتي درخواست داشته تا آقاي حکيمي گروهي تشکيل دهد و آثار و سخنراني‌هاي او را نقد کنند تا هرکجا ايراد و اشکالي ديده شد؛ مطرح شود. نهايتا هم پس از فوت دکتر شريعتي منتها همان قبل از انقلاب آقاي حکيمي گروهي را متشکل از آيت‌الله خامنه‌اي، آيت‌الله مطهري، آيت‌الله بهشتي براي همين موضوع تشکيل مي‌دهد و مباحثي را هم مطرح مي‌کنند که ديگر درگير ماجراي انقلاب و ... مي‌شوند و جلسات اين گروه تعطيل مي‌شود.
يعني خود شريعتي اذعان کرده که چون ناچار بود پشت‌سر هم سخنراني کند و بنويسد؛ طبيعي بوده که ممکن است در محتواهاي مطالبش اشکالات و ايراداتي وجود داشته باشد و شخصا هم اين مسئله را قبول کرده است و خواسته تا جمعي متفکر آثارش را بررسي کنند.

علاوه بر اين‌ها شريعتي هم مثل تمام متفکران مي‌توانسته بنشيند و بدون بحث سياسي با خيال راحت رساله بنويسد يا هر اثر مذهبي ديگري، منتها به دليل شرايط خاص زمان خود احساس کرد بايد جامعه را بيدار کند و حتي علايق استادي خود را کنار گذاشت و از دانشگاه فردوسي بيرون آمد و در تهران مستقر شد و در حسينيه ارشاد فعاليت‌هاي خود را ادامه داد. حسنيه ارشاد هم در زمان حيات شريعتي اگر جمع‌بندي کنيم نهايتا 3 تا 4 سال فعال بود. خاطرم هست يکي از کارگردانان سياسي ما آقاي محسن مخملباف که در آن دوره به اصطلاح جزو بچه مسلمان‌ها بود؛ تعريف قشنگي از شريعتي داشت و مي‌گفت؛ شريعتي ما را از الحاد نجات داد و مطهري ما را از نفاق نجات داد. يعني جواناني که با انديشه‌هاي شريعتي تشويق شده بودند در مدار اسلام حرکت کنند حالا به خطر نفاق و التقاط و فرقان و مجاهدان روبرو بودند که شهيد مطهري با آثار عميق خود به کمک آن‌ها آمد.

بنابراين اگر هم بپذيريم شريعتي دريايي بود به عمق يک متر باز هم کار بزرگي کرده است. هرچند شايد فرصت انتشار مطالب عميق اسلامي را پيدا نکرد ولي انصافا غرب و ليبراليسم را خوب مي‌شناخت و با اسلام هم تا اندازه‌اي که از پدر آموخته بود و خودش هم مطالعه اسلامي داشت؛ توانست تاثيرگذاري خوبي بر جامعه داشته باشد. او براي هر سخنراني خود ساعت‌ها و بلکه روزها زمان مي‌گذاشت و حتي مواد غذايي و سيگارش مثلا براي يک هفته تهيه مي‌کرد تا وقتش تلف نشود. زن و فرزند را رها کرده بود و مدام مطالعه مي‌کرد تا سخنراني‌هايش بنيه علمي داشته باشد، مسئله‌اي که متاسفانه امروز ديگر در بين سخنواران و متفکران نمي‌بينيم.
واقعا استفاده از لفظ سطحي براي آثار و سخنراني‌هاي شريعتي جفاست. او سني نداشت و در 44 و 45 سالگي به آن مرگ مشکوک فوت کرد. مطمئن هستم از 20 سالگي به بعد مدام اهل مطالعه بوده است. ولي خب به قول خودش براساس نياز زمانه و سرعت لازم نواقصي هم داشته است.

دکتر عبدالکريم سروش در يکي از نقدهاي خود به علي شريعتي از تبديل و تقليل دين به ايديولوژي نام برده يا عده‌اي با اتکا به نظريه «دين فربه‌تر از ايديولوژي» مي‌گويند روشنفکري ديني شريعتي از نگاه ايديولوژيک به دين وارد شده است. واقعا سهم شريعتي از ايدئولوژيک شدن برخورد با دين در ايران چقدر بوده است؟
ما در تاريخ قاعده‌‌اي داريم و معتقديم هر حرفي را در جايگاه زماني خودش بايد بررسي کنيم و تحت عنوان اقتضائات زمان و مکان هر گفته و نوشته تاريخي را مورد ارزيابي قرار مي‌دهيم. اگر با نگاه امروز به ديروز نگاه کنيم، ممکن است برداشت ديگري داشته باشيم، کمااينکه دکتر سروش هم از زوايه امروز به مسائل ديروز نگاه مي‌کند.
خود آقاي دکتر سروش هم آن روزها جوان بود و هرگز نگاه امروزش را آن زمان نداشت و اين حرف‌ها را آن روز نزد، بلکه حالا که سال‌ها گذشته و رسيده به امروز؛ او زاويه‌اي انتقادي به موضوع گرفته است و مي‌گويد دين را ايدئولوژيک کرده‌اند و اگر دين ايدوئولوژيک شود انحصاري مي‌شود و نمي‌تواني برداشت آزادانه از آن داشته باشي. واقعيت اين است که نگاهي که دکتر شريعتي به دين داشته در دوره خودش جواب مي‌داده و آن روزها همه به دنبال ايدئولوژي بودند. مارکسيت‌ها ايدئولوژي داشتند، ناسيوناليست‌ها ايدئولوژي داشتند و مذهبي‌ها هم بايستي بالاخره يک مانيفستي مي‌داشتند تا بتوانند به خصوص پاسخ ديگر گروه‌ها و تفکرات را بدهند. شريعتي برآمده از چنين زماني بوده و شايد شريعتي اگر زنده مي‌ماند و او هم تجربه گذر زمان را مي‌داشت؛ خب نقطه‌نظرات جديد‌تري پيدا مي‌کرد.

اميرالمومنين هم وقتي مي‌گويد فرزند زمانه خود باشيد يعني همين که بايد برداشت زمانه، نگاه مترقيان زمانه و ... را نبايد فراموش کرد. من معتقدم نگاه شريعتي به دين براي زمان خودش به خوبي جواب مي‌داد، منتها امروز ممکن است بله ديگر کسي به دنبال ايدئولوژي نباشد چراکه اساسا ديگر ايدئولوژي معنا ندارد و فضاهاي فکري جهان و ايران عوض شده است.
افرادي ازجمله احسان نراقي نيز از اين زاويه به شريعتي نقد وارد مي‌کردند يا مي‌کنند که او در سخنراني‌ها و آثارش باب «اصلاحات» و فعاليت‌هاي افرادي همچون مهندس بازرگان را بسته بود و تنها مسير انقلاب را به جوانان نشان مي‌داد.
فکر نمي‌کنم واقعا احسان نراقي چنين حرفي زده باشد. پروفسور احسان نراقي از دانشمندان برجسته جامعه‌شناسي است و اين مطلب که عنوان شد به نظرم خيلي مقدماتي است. در حال حاضر هر فرد دکتر سروش هم آن روزها جوان بود و هرگز نگاه امروزش را آن زمان نداشت و اين حرف‌ها را آن روز نزد، بلکه حالا که سال‌ها گذشته و رسيده به امرزو او زاويه‌اي انتقادي به موضوع گرفته است و مي‌گويد دين را ايدئولوژيک کرده‌اند و اگر دين ايدوئولوژيک شود انحصاري مي‌شود و نمي‌تواني برداشت آزادانه از آن داشته باشي.


عامي ما که آن دوره زندگي مي‌کرده و تجربه حکومت پهلوي را دارد؛ مي‌داند که در آن شرايط اصلا صحبت از اصلاحات و .. نبود. شاه تمام مسيرها را بسته بود و نه امکان انتخابات آزاد و انتخاب نماينده وجود داشت و نه مي‌توانستي روزنامه آزاد يا حتي حزب داشته باشي. با بسته بودن تمام مسيرها که ديگر نمي‌شد از اصلاحات حرف زد.
خود مرحوم بازرگان در دادگاهي که سال 41 برايش برگزار شد پيش‌بيني عجيبي کرده بود و خطاب به رژيم شاه گفت که ما آخرين گروهي بوديم که مي‌خواستيم در چارچوب قاون اساسي و با روش مسالمت‌آميز مبارزه و انتقاد کنيم و درواقع به دنبال اصلاحات باشيم. ولي به گفته بازرگان رژيم شاه حتي اين گروه را هم تحمل نمي‌کرد و در آينده نه‌چندان دور جوانان مملکت چاره‌اي نداشتند جز اينکه دست به اسلحه ببرند. واقعا هم اتفاق افتاد و سازمان چريک‌هاي فدايي خلق و سازمان مجاهدين خلق از جامعه جوشيدند و وارد مبارزه شدند.
روش اين گروه‌ها در مسير مبارزه هم جاي نقد دارد ولي بابد توجه کنيم که عملا ديگر راهي نمانده بود. در چنين شرايطي مرحوم شريعتي براي بيداري مردم مبارزه فرهنگي را پيش‌گرفت. امام خميني هم بر مبارزه فرهنگي اعتقاد داشت. اسنادي داريم که وقتي براي کسب اجازه ترور حسنعلي منصور يا شاه نزد ايشان مي‌رفتند امام موافقت نداشت. اين مسئله خيلي مهم است و علتش هم اين است که امام معتقد بود بايد براي بيداري مردم تلاش کرد و اگر مردم بيدار و آگاه شوند، خودشان مسير درست را مي‌شناسند. اتفاقا هم شريعتي اين مسير را پايه‌گذاري کرد و چون جامعه ما مذهبي بود از مفاهيم مذهبي و ديني هم استفاده برد.
شريعتي در مقوله معرفت ديني کارهاي بزرگي کرد، مسئله‌اي که ما در امروز کشور به آن نياز داريم و بايد سطحي‌نگري ديني را با معرفت ديني جايگزين کنيم. امروز بعد از گذشت 40 سال از تاريخ انقلاب اسلامي مداح‌‌ها جاي دکتر شريعتي را گرفته‌اند و هرچند الان هم جامعه فهيمي داريم اما ديگران تريبون‌ها را در دست دارند.

حميد زيارتي (مشهور به سيدحميد روحاني) تا جايي در انتقاد به شريعتي پيش رفت که با استناد به اينکه شريعتي در برخي بازجويي‌ها اقداماتي مانند سپاه دانش يا سپاه بهداشت را که زيرمجموعه انقلاب سفيد محسوب مي‌شدند را مفيد دانسته، اتهام همکاري با ساواک را به او زد. واقعا همکاري شريعتي با ساواک چقدر محتمل است و آيا به غير از اين مورد سند تاريخي ديگري براي اين ادعا وجود دارد؟
اين از آن حرف‌هاي نادر و خنده‌دار است که آقاي حميد روحاني آن هم بيست سال پيش مطرح کرد و اگر در اين 20 سال ماجرا را دنبال کنيد مي‌بينيد چه کسي با اين اتهام همراه شده است. من که نديدم فرد ديگري در تائيد اين اتهام با حميد روحاني همراه شود از بس که اين ادعا خنده‌دار بود. حتي وقتي آقاي دکتر رسول جعفريان که از محققان تاريخي ماست در کتاب جنبش‌هاي سياسي اجتماعي از شهريور 1320 تا انقلاب اسلامي اين نظريه را هم مطرح کرد و از زبان گوينده اعلام کرد که مي‌گويند شريعتي عامل ساواک بوده است و رهبري کتاب را مي‌خواند؛ از آنجا که شريعتي را مي‌شناخت و با يکديگر هم‌دوره و هم‌گعده بوده‌اند، حاشيه‌اي براي اين بخش کتاب مي‌نويسند که چنين ادعايي جفا بر شريعتي است. هرچند شريعتي همچون هر انساني اشتباهاتي داشته اما ديگر ساواکي که نبوده است. اتفاقا در چاپ بعدي کتاب اين پانوشته رهبري را درج مي‌کنند.
شريعتي در زندان و شرايط خاص بوده و تمام يک سال و نيم را در سلول انفرادي حبس بوده است و حتي احمدرضا کريمي مي‌گويد شريعتي براي آمدن پاي اعترافات تلويزيوني هم تحت فشار بوده است. واقعا بودن چند ساعته هم در سلول انفرادي سخت و ترسناک است چه برسد به اينکه يک سال و نيم را در اين سلول‌ها بگذراني. در دوره‌اي که شريعتي در زندان سلول انفرادي بود از او مي‌خواهند تحليلي ارائه بدهند و اگر اين تحليل را که اتفاقا در جلد سوم کتاب حميد روحاني هم آمده؛ بخوانيد مي‌بينيد در همين تحليل هم شريعتي به نوعي ساواک را اغفال کرده بود. جالب است که اين برداشت در پا نوشت رهبري که ذکر هم شد آمده است و مشخص است که شريعتي در تحليل خود با هوشمندي آدرس غلط به ساواک مي‌دهد. حالا اگر اين متن تحليلي را که پيش‌زمينه و شرايط نگارش آن‌ها را نمي‌دانيم و مسلما شريعتي هم باور نمي‌کرده روزي انقلابي پيروز شود و اين متن منتشر گردد را دست‌آويز ساواکي خواندن شريعتي قرار بدهيم درست نيست.

اگر سرگذشت بسياري از همين مسئولين ما که زندانيان سابق هستند و حتي مبارزان بزرگ را و بازجوي‌هايي آن دوره‌شان را مرور کنيم؛ مي‌بنيم که چه چيزها که ننوشته‌اند و حتي از شاه تعريف کرده‌‌اند. بالاخره فضاي زندان و انفرادي و شنکنجه و بازجويي شرايط خاص خودش را دارد که ممکن است باعث شود خيلي چيزها بنويسيد ولي اين نوشته‌هاي تحت فشار که سند نيستند. سند واقعي تفکر و باور هر کسي اعمال و رفتار و خروجي عملياتي آن‌هاست. شريعتي اگر عامل ساواک بود که يک سال و نيم در کميته مشترک نمانده بود و اگر عامل ساواک است اين آثار و سخنراني‌هايش که در بيداري مردم ايران و حتي جهان اسلام تاثيرگذار بود چيست؟ اگر عامل ساواک است چرا مجبور مي‌شود با گذرنامه به اسم ديگري از ايران خارج شود و در انگلستان به مرگ مشکوک فوت کند؟
اين ادعا مثل ادعايي است که مي‌گفتند سيدجمال‌الدين اسدآبادي فراماسونر بود يا چون مي‌خواهند نهضت مشروطه را محکوم کنند به بزرگانش برچسب مي‌زنند. اصولا اينکه خروجي انديشه‌ها و فعاليت‌هاي فردي مثل شريعتي را رها کنيم و به يک متن و نوشته تحليلي در دوره زندان استناد کنيم؛ جفاست.
اينکه شريعتي را مسئول هرآنچه در اين چهل سال و بعد از مرگ او در جامعه ايران اتفاق افتاده؛ بدانيم منطقي است؟ سهم او از آنچه که امروز جامعه و کشور ما شده است چقدر است؟
معمولا مخالفان نظام هستند که با اين گفته که شريعتي به نوعي مشوق و حرکت‌دهنده مردم به سمت يک نظام مذهبي بوده او را مورد نقد قرار مي‌دهند ولي واقعيت اين است که تمام اين حرف‌ها نشان مي‌دهد که شريعتي چقدر تاثيرگذار بوده و هنوز هم هست. برخي حتي برخي مي‌گويند اگر تمام آثار و کتاب‌هاي شريعتي را بخواني از داخل مجموع آن‌ها هم دموکراسي استخراج نمي‌شود. آقاي شريعتي روشنفکري بوده که آثاري داشته و بعد ايدئولوژيک به دين داده و ... ولي بايد توجه داشت فضا فضاي مبارزه با استبداد بوده و در اين دوره که روشنفکر نمي‌تواند از دموکراسي صحبت کند. موضوع براندازي رژيم پهلوي بوده و در اين مسير نه فقط شريعتي که حتي مهندس بارزگان و ... هم مي‌گفتند اسلام مي‌تواند يک حکومت جامعي تشکيل دهد که به دموکراسي هم برسد. موضوعي که امام هم درباره آن صحبت مي‌کردند. حالا ممکن است بعدتر عملکردهاي دست‌اندرکاران کم و کاستي‌هاي داشته که نبايد آن‌ها به پاي امثال شريعتي گذاشت.

بايد در اين دهه‌ها کساني را پرورش مي‌داديم که گام‌هايي در جهت تکميل تفکر و انديشه امثال شريعتي بردارند ولي خلاء در اين حوزه را احساس مي‌کنيم. امروز کسي را نداريم که نفوذ کلام و سياسي همچون شريعتي در بين جوانان داشته باشد. همين الان از جوانان روستا هم درباره سريعتي بپرسيم حتي دست‌وپا شکسته اطلاعي از او و شخصيتش دارند ولي از ديگر روشنفکران بپرسيد؛ نمي‌شناسند. لايه‌هاي عام جامعه حتي دکتر سروش را هم نمي‌شناسند و در بين دانشجويان ارشد خودم هم پرسيدم اما آنها دکتر سروش را نمي‌شناختند يعني تا اين حد جوانان ما با مباحث تفکر و روشنگري بيگانه شده‌اند. اين عيب جامعه ماست که ابتلا به آسيب‌هاي متعددي را به دنبال خود خواهد داشت. تيراژ کتاب‌هاي شريعتي در ابتداي انقلاب 100هزار نسخه بود ولي الان آمار تيراژ‌ کتاب‌هايمان به 1000 نسخه هم نمي‌رسد.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۲۲۵۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قیمت دلار امروز 16 اردیبهشت 1403

به گزارش صدای ایران،قیمت دلار مبادله ای، امروز به ۴۴،۴۳۷ (چهل و چهار هزار و چهارصد و سی و هفت) تومان رسید که نسبت به ۳ روز پیش، افزایش ۰.۲۷ درصدی داشته است.

دیگر خبرها

  • تکرار نشست زمین در خیابان شهیدان کاظمی/عمق فرونشست ۴ متر است
  • قیمت دلار امروز 16 اردیبهشت 1403
  • مداحی که منبعش گوگل است به درد مداحی نمی‌خورد
  • نجم‌الدین شریعتی:ضرورت آماده سازی زیرساخت‌های فرزندآوری در کشور
  • توضیح آهنگران درباره ادعایش از نفوذ سرویس‌های جاسوسی بین بعضی هیئت‌ها و مداح‌ها + فیلم
  • ادعای مداح معروف از نفوذ سرویس‌های جاسوسی غرب در هیئت‌ها | فیلـم
  • مرجع اطلاعات بسیاری از مداحان و حتی برخی از روحانیون سرچ گوگل شده است
  • آهنگران: امام(ره) فرمودند که نسل ما، نسل حماسه است
  • عناوین برگزیده روزنامه‌های صبح امروز
  • روزگاری جامعه مداحی از مراجع تقلید اجازه نقل حدیث می‌گرفت